به گزارش همشهری آنلاین*، چیزی به پایان روزهای خوش تالار وزارت کشور نمانده است. حوالی فاطمی، انگار که به صدای فرزند خلف شجریان عادت کرده باشد، دلگیر به نظر میرسد اما کنسرت "به رنگ صدا"ی همایون شجریان حتی در اجراهای پایانی هم همچنان پر هیاهو، گرم و شورانگیز است.
تراکم هواداران برای ورود به سالن وزارت کشور تا چند صدمتر آنسوتر رفته و ازدحام خودروهای اطراف خیابان که به دنبال جای پارک میگردند را افزایش داده است. صف روان است و پیش میرود و علاقهمندان خوششانس خشنود به نظر میرسند. مثل همه ماه گذشته نوازندههای خیابانی ایستاده اند و دل مردم را گرمتر میکنند..
چرا همایون شجریان در کنسرتهایش حرف نمیزند؟
همایون شجریان در کانادا هم رکورد زد
کم کم همه به پشت در تالار رسیدهاند. لابی از طرفداران لبریز است. ستونهای تالار وزارت کشور را با سه رنگ سیاهمشق کردهاند... آبی، قرمز، سبز. انگار که اسپانسر تلاش کرده باشد محل امنی برای آدمها بسازد که شاید لحظهای همه اتفاقهای تلخ و شلوغیهای شهر را از یاد ببرند. پیر و جوان ندارد! هرکس بروشوری برداشته و با چشمهایی که از شوق انتظار برق میزند به لیست آهنگهایی که قرار است بشنود، نگاه میکند.
صدای زمزمهها شنیدنی است: «باورم نمیشه بلیت گیرم اومد، تا صبح از ذوق خوابم نمیبرد»، «میدونستی همایون به خاطر پدرش، اصرار داشته اینجا کنسرت داشته باشه»، «اینجا رو ببین ! یک نفس آرزوی تو رو میخونه!» و قابهایی که آدمها با ستونهای رنگی، نام آهنگهای حک شده به دیوار و صفحه آبی «به رنگ صدا» میبندند، دیدنی است.
کم کم لابی خالی میشود و سالن پر. انگار حجم بزرگی از اشتیاق از جایی به جای دیگر منتقل میشود. پایان نمایش قطعهای از اسپانسر، و صدای بلند تشویقها انگار که یک نقطه آغاز واقعی بر انتظار هواداران میگذارد. بعد تیم سفیدپوش نوازندهها با آرش گوران سیهلباس که این روزها حسابی نامش سر زبانهاست وارد صحنه میشوند. میان صدای دستها همایون شجریان از در دیگری به این ترکیب اضافه میشود و همه چیز کامل به نظر میآید.
هر از گاهی و در خلال قطعات موسیقی، قربان صدقهای از بالا و پایین سالن نصیب همایون و پدرش میشود. از عینک زدنش گرفته تا ناز نفسش. عده ای نیز گهگاه خواستار خواندن قطعهای هستند. از "مرغ سحر" تا "با من صنما". واکنش همایون آرام متین است و فقط تشکر میکند.
قطعات یکی پس از دیگری با متانت عجیبی اجرا میشوند و در یک سوم پایانی کنسرت، سالن پرواز میکند. تصاویر شجریان روی اسکرینهای تالار باعث ایجاد و شور و هیجان در میان علاقهمندان و حضار میشود. نگاه همایون به سمت تصاویر بالا میرود و دوباره میخواند. قابهایی از لحظات دور و نزدیک. صدای تشویق و قدرانی جمعیت بلند میشود و عدهای دست زنان، کف زنان و سوت زنان میایستند.
«دیار عاشقی»هایم با تصاویری از سرزمینمان سالن را در درگیری با بغض یکدستتر میکند... حالا چشم بسیاری تر است. همایون عینکش را در میآورد و به همراه گروه ارکستر رو به جمعیت تعظیم میکنند. فریاد «مرغ سحر، مرغ سحر» بلند میشود. گروه به صحنه برمیگردند و آغاز این تصنیف در پایان یک کنسرت همه سالن را به وجد میآورد.
صدا همان صداست. یک ماه اجرا از کیفیت آن نکاسته و حضور شجریان انگار در همه قلبها حس میشود. حالا که میخواهیم از همان مسیر برگردیم، سبکباریم. با زمزمههایی بر لب...
*نویسنده: مرثا والا
نظر شما